راز آفرينش قرار بود از اول که ياورت باشم/به گاه يکه شدن هات در برت باشم/قرار بود ز پهلوي تو بريده شوم/که تا چو آيينه در برابرت باشم/قرار بود صداي ترا شوم پژواک/چو ...
برای خواندن اشعار بر ادامه مطلب کلیک کنید
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۶/۰۸/۰۶ ساعت ۵:۵۴ ب.ظ توسط سیاوش (مدیر وبلاگ)
|
ومن همچنان تنهایم واین تنهایی تاریک وتلخ را هیچ کس درک نمی کند,هنوزهم من درپیچ وخم نادانسته هایم پرسه می زنم,هنوزراه حلی برای این دلتنگی مرگ آور پیدانکرده ام